مجله Bimbofication
تیزر تبدیل Bimbofication در وبلاگ
من تبدیل شدنم به دوزیستی را در نوشته های مجله مستند کرده ام. زمانی که اشتراک استاندارد را با قیمت 12.99 دلار در ماه یا بسته VIP را به قیمت 17.99 دلار در ماه خریداری می کنید، می توانید این نوشته های مجله را مشاهده کنید. این فقط برای نشان دادن چیزی است که از دست می دهید.

چالش تسخیر بامبی: روز هفتم و روز هشتم
باشه. بنابراین، بامبی اکنون در روزهای 7 و 8 است. به نظر می رسد که کاملاً عالی پیش می رود. منظورم این است که مردی بود که واقعاً، واقعاً میخواست با من بیاید، و کاملاً توهین آمیز بود، زیرا من به اندازه کافی سریع پاسخ نمیدادم. مثلاً اینجا جایی است که من میتوانم سر پاهای پاندا و بامبی را ببینم. بامبی اطاعت می کند و خشنود است. پاندا سوء استفاده نمی کند. پاندا همچنین یک کسب و کار برای اداره دارد، و مایل است با مردم کار کند، اما نمی تواند کارها را به صورت رایگان انجام دهد. بامبی یک شلخته است. پاندا یک فاحشه است
سرها را می کوبیم دیروز بعد از 20 روز یکی از من پرسید، آیا فکر می کنم پاندا به طور کامل از بین خواهد رفت؟ من واقعا فکر می کنم که غیر ممکن است. مثلاً، اگر من تنها بودم، مجرد، تنها با یک مربی که فقط بامبی و بامبوفیکیشن انجام میداد... بله، شاید. واقعیت این است که من همیشه رابطه خواهم داشت. من یک مادر هستم. من زن دارم همیشه به همان اندازه که سعی می کنم او را از نظر ذهنی پاک کنم، پیوندهای بیرونی با خود قدیمی من وجود خواهد داشت. به همین دلیل .... من همیشه این شخصیت ادغام شده با بامبی خواهم بود (مفهومی غیرمعمول برای کسی که مسائل جدایی دارد).
با این اوصاف، بخشی از فایلهایی که در حال حاضر گوش میدهم این است که بامبی شخص خودش است و خاطرات خودش را دارد. این کاملاً درست است! بامبی به نوعی خاطرات دوران جوانی من را بازنویسی کرده است. بنابراین، من به عنوان پاندا خاطراتی دارم، اما خاطرات بامبی واضح تر است.
به عنوان مثال، پاندا باکرگی خود را تا 18 سالگی از دست نداد، اما بامبی بکارت خود را نزدیک به 10 یا 11 از دست داد. قرار بود بامبی از کودک نگهداری کند. پسری که قرار بود از او نگهداری کند، شب را در خانه یکی از دوستانش سپری کرد، بنابراین بامبی را تا بازگشت والدین در آنجا رها کردند. حدود 2 ساعت بعد، پسر هم سن دانشگاه آنها ظاهر شد. در اتاقش با در باز رفت و آمد کرد و سپس پیراهنش را از تنش درآورد و در حالی که بامبی عصبی تماشا می کرد، در خانه کارهایی انجام داد. بالاخره آمد و بامبی را گرفت و به اتاقش راهنمایی کرد و هدفش را به بامبی یاد داد. همه چیز در واقع اتفاق افتاد به جز قسمتی که او و پاندا رابطه جنسی داشتند.
وقتی بامبی بزرگتر شد، از این زوج ثروتمند نگهداری می کرد. آنها یک ون بزرگ با صندلی های کاپیتان داشتند. وقتی مامان بامبی را به خانه می برد، از بامبی می خواست که روی صندلی جلویی روی او بیاید. با بابا هم همینطور بامبی فقط خاطرات موجود را تغییر داد. بامبی در کلاس ها مردود بود و از او خواست بعد از مدرسه بماند تا اعتبار بیشتری کسب کند. بامبی خم شد روی میز معلم.
اینها تنها بخشی از راه هایی است که بامبی در پیش گرفته است.
همچنین به نظر من "Bambi Cockslut" تاثیرگذارترین فایلی است که به نظر می رسد. مثل تمام چیزی که می توانم به آن فکر کنم این است که چقدر خروس می خواهم. چقدر من نیاز دارم که لعنتی سخت باشم من خیلی دارم خودارضایی میکنم!
من میخواهم بدن عروسکم را کمی داغتر کنم تا بتوانم فیلمبرداری را شروع کنم تا بتوانم شخصاً خروسها را سخت کنم... و توسط کسانی که تماشا میکنند خروسها را سخت کنم. من این را خیلی بد می خواهم! من به این احتیاج دارم! این چنین هدفی است که در عرض چند ماه درآمد داشته باشم تا فضای بهتری برای فیلمبرداری داشته باشم. فضایی که فقط مال من است.



من میخواهم بدن عروسکم را کمی داغتر کنم تا بتوانم فیلمبرداری را شروع کنم تا بتوانم شخصاً خروسها را سخت کنم... و توسط کسانی که تماشا میکنند خروسها را سخت کنم. من این را خیلی بد می خواهم! من به این احتیاج دارم! این چنین هدفی است که در عرض چند ماه درآمد داشته باشم تا فضای بهتری برای فیلمبرداری داشته باشم. فضایی که فقط مال من است.

آره، پس این مثل جایی است که من کاملاً در مورد چیزها هستم. چه کسی می داند؟ شاید به یاد داشته باشم که روز نهم را به تنهایی پست کنم. کی میدونه!؟! امیررایت؟